ال ایال ای، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

هدیه خدای مهربون...ال ای

برگشتیم :)😍

یک سالگی

1392/12/3 11:16
نویسنده : nardin
800 بازدید
اشتراک گذاری

ال ای جونم عشقم عمرم نفسم سلام...گلم یه ساله شدی ..:-) خانوم شدی...گل منی تو ...یه تولد خانوادگی برات گرفتیم...خصوصی...البته خیلی ها دوست داشتن بیان تولدت اما تخواستیم تو زحمت بیوفتن..اخه تازه دو ماه پیش واسه دندونی همه زحمت کادو کشیده بودن بابایی دیگه راضی نشد تولد,بزرگ بگیریم و دو باره فامیل تو زحمت بیوفتن...خلاصه تو این تولد کوچولو خیلی بهت خوشگذشت کلی نانای کردی دست دستی کردی...به کیکت حمله کردی و همه جا تو خامه ای کردی...ما هم واسه ادا اطوارات دلمون ضعف کرد:-*

 

چند تا از عکسای تولدتو برات میزارم ...اسم همه کسایی که بهت تبریک گفتن یا زنگ زدن ....برات تو دفتر خاطراتت مینویسم تا بزرگ شدی بدونی کیا به یادت بودن عزیزم....

راستی عکسایی که رفتیم اتلیه گرفتیم هم حاضر شدن ...خیلی سخت بود از صد و سی تا عکس نزدیک بیست تا انتخاب کردیم اما همه اش عالی بود...اونجاکه چاپ کردن عکس و عاشقت شده بودن و میگفتن کاش همه رو بزرگ چاپ کنین اگه اجازه میدادیم اونا هم میخواستن از عکسات اما...اجازه بی اجازه:-P

ال ای جونم سی بهمن رفتیم واکسنت و هم زدیم ...خیلی گریه کردی فدات بشم ...البته خانوم دکتر معتقد,بود درد نداره و نو الکی گریه میکنی اما مگه میشه امپول درد نداشته باشه اون رو بازو با پوست لطیف تو....قربونت بشم که زودم گریه اتو قطع کردی مامانی...خیلی واکسن خوبی بود نه تب نه بی حالی گفت شاید ده روز دیگه علایمش که سرما خوردگی خفیفه ظاهر شه...

ال ای جونم جدیدا علاقه شدید پیدا کردی به کارتون حسنی نگو یه دسته گل...داستان های خاله ستاره...خیلی دوست داری همش باهاش دست میزنی و جیغ شادی میکشی;-) البته دوست ندارم زیاد تلویزیون ببینی فقط,در شرایط خاص...بابایی برات چند تا فایل انگلیسی هم زده اونا رو هم خیلی دوست داری...

دیگه جونم برات بگه که یه سالت تموم شد و بابایی و من تصمیم گرفتیم اولین کاری که میکنیم عادت دادن تو به نشستن تو صندلی ماشینت باشه....که شما مخالف سر سختشی...اخه عزیزم خیلی خطرناکه جلو بغل من میشینی اگه زبونم لال تصادف بشه ما دوست نداریم حتی,یهه تار موت کم شه...پس ما رو ببخش اگه باعث گریه ات میشیم باید,یاد بگیری که جای تو عونجاست...چون اصلا از محدود,شدن خوشت نمیاد همش کمربنداتو میگیری و سعی میکنی بلند شی از,صندلی ....الهی...اما چاره نیست باید باید باید تحمل کرد囧

ال ای جونم روز سی بهمن پنجمین قدمتو هم برداشتی..امازود نشستی...خوب میتونی تعادلتو نگه داری و سر پا بایستی اما همین که متوجه میشی کسی پیشت نیست زودی میشینی...فک کنم تا عید راه بیوفتی کامل انشالاه...اما از حرف زدن بگم که خیلی پیشرفت نداشتیم;-)

 در همون حد هستیم....

به به...قاقا....قار...گول...جیش....جیز....مه مه...لی لی...

دماغ و دندون و گوشت و نشون میدی وقتی میپرسم ازت...البته نمیدونم چرا گوش منو دست میزنی.;-)

اتل متل میکنی...لی لی حوضک میکنی...کلاغ پر میکنی...دست دستی...نانای میکنی...

عاشق عکسی البوم میارم برات ضعف میکنی مخصوصا برای عکسای خودت ..مینرسم خود,شیفته بشی:-P

و خلاصه اینکه خوابتم بد نیستیعنی داره تنظیم میشه...البته گاهی بد خواب میشی...اما معمولا دیرتر از دوازده نمیمونی...در طول شبم یکی دو بارواسه شیر بیدار میشی...نمیدونم شیر شبتو قطع کنم یا نه این دفعه با دکترت مشورت میکنم ..فقط,به خاطر زندونات نگرانم وگرنه مورد دیه ای نیست....

خوشگل مامان الان جمعه دوم اسفند,شما شیر خوردی و خوابیدی منم از فرصت استفاده کردم و کمی برات نوشتم...خیلی دوست دارم جوجه من...بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

fatila
4 اسفند 92 12:38
ال آی جونم تولدت مبارک باشه انشالله همیشه سالم و سلامت زیر سایه پدر و مادر خوبت بزرگ بشی .خیلی دوست دارم میبوسمت ال آِی جونم 1 ساله شدددددد
مهناز(مامان ال آی)
21 اسفند 92 21:03
ال آی جونم تولدت مبارک باشه ایشالله تولد 120 سالگیت به ما هم سری بزنید
مامان رهام
7 خرداد 93 0:17
بلاخره این رمزتونو به ما ندادیا ناردین تا عکسای ال آی رو ببینیم. بابا نازماری ام تو کلوب.... مامان رهام
nardin
پاسخ
سلام عزیزم خوبی؟شرمنده خیلی وقته نیومده بودم امروز دیدم......پسرتو ببوس
مهناز(مامان ال آی)
11 خرداد 93 10:50
از آشناییتون خوشحالم دخترتون خیلی ماهه خدا حفظش کنه از طرف من ببوسش لینکی دوست گلم
مامان الهه
17 خرداد 93 14:13
تولدت مبارک فرشته کوچولوی ناز ایشالله همیشه شادو سلامت باشی مامانی اسپند دود کن براش خیلی خانوم شده خدا واستون حفظش کنه