دندونم در اومد :)

سلام هدیه حدای مهربون.خدا رو صد هزار مرتبه شکر که دختر ناز و سالمی مثل تو داده به ما...هر قدر ازش تشکر کنیم بازم کمه...خدایا ازت ممنونیم...:-)

ال ای جونم چند وقته شبا خوب نمیخوابی با گریه بیدار میشی پریه شدید نمیدونم به خاطر چیه...یه مد فکر میکردم قتی شام سنگین میخوری نمیخوابی بعدش که رفتیم دکتر  گفت میخای دنطون در بیاری...اما من باور نکردم چون از وقتی یادمه حدودا سه چهار ماهگی ..همه میگفتن میخای دندون در بیاری...از بس که همه چیو میکنی تو اون دهن کوچولوتحتی شده به زو;-)

خلاصه جونم برات بگه که هفته پیش جمعه شب بیدعر شدم بهت سر بزنم دیدم داغی...تب کرده بودی زودی بابایی رو بیدار کردم تبت و گرفتیم حدود ٣٩ بود من خیلی ترسیدم دفعه اول بود تب مکردی امع با وجود بابا ترس نداشت فوری پاشوییه کردیم قطره استامینوفن دادین و خلاصه ساعت پنج تو تبت پایین اومد و خوابیدیم...فرداش هیچ کدوم سر کار نرفتیم چون نگرانت بودیم رفتیم کلنیک ...خانوم دکتر گفت سرما خوردی از نوع ویروسی..بهت دترو داد...بعدش من خودم تو نت خوندم گاهی دندون د اوردن علایم سرماخوردگی داره مخصوصا که به گوشات دست میزدی و اب دهن و غیره.....به بابایی هم گفتم اما اونم گفت تو عطسه میکنی سرماخوردی....خلاصه که روز سه شنبه داشتیم میرفتیم خونه مامان جون واسه کمک له اش نذری ...تو ماشین دیدملثه پایینت سفید شده...و درست یه روز مونده تا پایان نه ماهگی یعنی روز ٢٣ ابان دندونت جیک زد....خیلی اذیت شدی فدات بشم من یه امتحان بزرگ واسه ما و خودت بود...الان منتظریم دندونت بیاد بیرون واست دندونی درست کنیم...عشقم دندونت مبارکه خانوم کوچولو...دیگه رفتی قاطی کباب خورا...