واکسن شش ماهگی
ال ای جونم دیگه این واکسن وکه زدیم شش ماه راحتی عزیزم...همیشه تا حالا خیلی دختر قوی و خوبی بودی موقع واکسن زدن...هیچ وقت خودت و ما رو اذیت نکردی ...مرسی مامانی
اما این واکسن شش ماهگی نمیدونم چی داشت که اولا خیلی دردت اومد همچین سر استین منو گرفته بودی انگاری التماس میکردی که از روتخت برت دارم دلم کباب شد کم مونده بود خودمم اشکم در بیاد...
بابایی هم اومده بود با ما..اول رفتیمکنترل وزنت 7400 و قدت 68 شده بود ...با اینکه به نظر توپولی میایی اما گفتن وزنت کم هست...بعد از اونجا رفتیم خونه مامان جون چونمن نگران بودمتب کنی و بابایی هم رفت سر کارش وما دو روز موندیم اونجا ....وقتی اومدیمخونه تو شب خیلی بی قرار بودی و نمی خوابیدی...قربونت برم من ...
راستی دکترم اجازه داد که بهت غذا بدیم فرنی با شیر خشک بعده حریره بادام...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی